سهاسها، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره
اولین حرفهام در وبلاگ سها جانماولین حرفهام در وبلاگ سها جانم، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

دخمل بابا

پروفایل

شرح وبلاگ

ماه ها پیش خواب دیدم، خواب یک دختر شیرین و وقتی او را به آغوش کشیدم گفتم: چه خوب است مادر بودن! ماه ها بعد گفتند دختری می‌آید. آرام آرام رشدت را و بزرگ شدنت را تصور کردیم. هر روز بزرگ‌تر می شدی و من عاشق‌تر و ما باورمان می‌شد که قرار است نام دیگری انتخاب کنیم، مادر و پدر واقعا چندبار در زندگی عنوان می‌گیریم؟ شاید همان روزها باورم شد که این عنوان ابدی است و هرگز از من جدا نخواهد شد. خیلی حرف‌ها با تو زدم و تو هیچ نمی‌گفتی، روزهایی بود که دلم می‌گرفت، روزهایی بود که خسته می‌شدم اما تو همیشه آنجا بودی و هرتکانت به من امید می‌داد و عشق بود که شعله می‌گرفت. حتی خانه‌مان برای آمدنت آماده است و ما هر روز هر شب به تو می‌اندیشیم و امروز که وعده دیدارمان نزدیک‌تر از همیشه است خوشحالم برای درآغوش کشیدنت ... برای نوازشت ... برای مادر و پدر شدن، برای پر شدن آغوش پدر. اما دیگران نیز اینجا در دلم هستند، ترس‌ها نگرانی‌ها و نادانسته‌ها و دلتنگی، شاید چون دیگر در وجودم نخواهی بود، شاید چون پل امروز تا فردا را تنهایم! شایدم همه با آمدنت دور شوند ما بمانیم و خانه‌ای پر از تو و عشق! راه راهی سخت بود ولی پایان خوشش نزدیک است…

نویسنده

آمار

تعداد مطالب : 35
تاریخ عضویت : 26 فروردین 90
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخمل بابا می باشد